تولد بابا
دیشب تولد بابایی بود ولی خودش یادش نبود من و شما تصمیم گرفتیم سورپرایزش کنیم ولی یه کم مدلش فرق می کرد بهش گفتیم بیاد دنبالمون و شام ببرتمون بیرون اونجا مامانی بهش گفت امشب تولدش بوده اونم غافلگیر شده بود خندش گرفته بود .از همه بامزه تر اینکه منم هیچی براش نخریدم یکی از کتابای خونه رو دوباره بهش هدیه دادم!!! مبارک بابا باشه ایشالا سایه اش بالا سر شما ومن باشه !!!!!!!!! این دو تا اندر احوالات بابای شماست حالا میای تو این دنیا کامل میبینی که منظور مامان چی بود!!! ...
نویسنده :
نارسیس
7:36